آرمینآرمین، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره

شازده کوچولوی مامان و بابا

تولد 1 سالگی

1392/3/29 16:23
نویسنده : الهه
513 بازدید
اشتراک گذاری

هوراهوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااهورا آرمین جونم 1 ساله شدیماچ

عزیزم تولدت مبارک باشه الهی هزار ساله بشیقلبقلبماچ

روز 18 خرداد همون ساعتی که متولد شدی من سرکار بودم تو هم با آقاجون و مامان جونی رفته بودی گردش و مهمونی. دقیقا ساعت 1:10 بهت زنگ زدم و تولدت رو تبریک گفتم بابایی هم زنگ زده بود باهات حرف زده بودماچنفس مامان خیلی خیلی دوستداریم همه زندگی ما هستیبغل

عصری که برگشتم تو هنوز نیامده بودی منم رفتم خونه خودمون بعد با بابایی رفتیم یه بلوز برای خودم خریدیم برای جشن تولد تومژهبعد سریع برگشتیم چون شما دم درب خونمون بودید آقاجون یه جعبه شیرینی خریده بود ولی چون عجله داشتن نیومدن خونه. ما هم شام خوردیم وعکس گرفتیم و کلی باهم رقصیدیم و بازی کردیم و شاد بودیم به مناسبت این روز خاصقلب

چون تا بیست و دوم تا عصر سرکار بودم نمیتونستم برات جشن بگیرم.24 ام هم که انتخابات بود گفتن اون روز نباشه بهتره استرس داشتنعینکتازه باید به خودمم میرسیدماز خود راضی

بالاخره روز 26 خرداد ساعت 6 بعداز ظهر جشن تولدتو گرفتیمهورا

روز قبل گذاشتمت خونه باباجون و با دوستم رفتم خرید و کیک سفارش دادیم بعد اومدم بهت شیر دادم که معلوم بود ازم دلخوری اونجا راحت نبودی ولی متاسفانه رفتم آرایشگاه به بابایی گفتم اگه میتونه بیاد سراغت که خیلی خیلی زود من و بابایی برگشتیم.تو لالا بودیماچ

خیلی کار داشتم و خودم تنها بودم استرس داشتم خیلی، میخواستم همه چی عالی باشه. تا 12 ظهر سرکار بودم بعد زودی اومدم خونه مامان جون تو رو آورد بعد رفت آرایشگاه منم نهار درست کردم و طبقه دیگه ای از ژله چند رنگمو درستیدم و بعد مامان جون اومد با هم نهار خوردیم اون ظرفها رو شست و به خونه دستی کشید تا من بزور تو رو خوابوندم تا عصری سرحال باشی بعد با بابایی 3 تایی خونه رو تزیین کردیم که البته دیوار اصلا همکاری نمیکرد و هیچی بهش نمیچسبیدمتفکر 

اصلا از کیک راضی نبودم ولی نمیشد کاری کرد اونی که سفارش داده بودم خیلی خوشگل تر بود تازه تاکید کرده بودم میخوام نارنجی باشه که بنفش شده بودمنتظر

البته اینا مهم نیست اصل مطلب تو بودی که خوشحال باشی که خیلی بهت خوش گذشتقلب

تو مهمونی عالی بودی فقط طبق معمول حوصله عکس رو نداشتی و همش میخواستی به کیک دست بزنی که بالاخره موفق هم شدیخنده

ژله ای که هولهولی درست کرده بودم خوشمزه شده بود و دوستم زحمت تقسیمشو کشید و به همه رسیدخوشمزه کلی زدیمو رقصیدیم و خوش گذشتاز خود راضیبه بچه ها هم بادبادک دادم که صفا کنن البته بیشتر کادوهای تو رو میخواستنابرو

مهمونا هم فقط خاله ها و مامان بزرگ من و با خاله و عمه های بابایی بودن که یکی از عمه ها و خاله اش نیومد و خاله کوچیکه من هم نیومد و مامان جونا و جاری و دوست عزیزم م و دخترش. از همشون ممنونم که اومدنمژه

همه رفتن فقط خاله با دخترا منتظر شوهرش بود که اصرار کردم شام موندن.وقتی رفتن رفتیم خونه باباجون و براشون کیک و شیرینی بردیم بعد لالالبخند

عزیزم پسرماهم بازم تولدت مبارکماچعشق منیبغل

       

بقیه عکسها در ادامه مطلب

اینا رو روز تولدت بعداز اینکه از سرکار برگشتم برات خریدم.

        

اینم کیک تولد پسر گلمقلب

                      

فدای اون خنده نازت بشمماچ

           

اینم کادوی من و بابایی که اول هدیه مامان جون بود ولی ما زرنگی کردیم زود خریدیمشخنده

                            

آرمین در حال برداشتن شیرینی

        

به به چه خوش مزه استخوشمزه

         

اینم از ژله سه رنگ

                     

اینم از بچه ها

        

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

نیکی
29 خرداد 92 19:54
مبارک باشه عزیزم وای من خبییییلی ازین شیرینیا دوست دارم نوش جونتون


نینا
30 خرداد 92 11:12
عزیزم تولدت مبارک.
نرگس مامان باران قلنبه
31 خرداد 92 16:28
آرمین جونم تولدت مبارک ایشالا تولد 120 سالگیت
مامانی دست شما هم درد نکنه واقعا خیلی سخته برای مامانای کارمند
ایشالا عزیزم همیشه موفق باشی
رنگ نارنجی هم ماشالا خیلی بهش میاد از طرف من ببوسسش


بوسسسسسسسسسسسس
مرسی چشمات زیبا میبینن
مامان امیرعطا
1 تیر 92 1:49
مبارکت باشه خاله ای. بازم بهت تبریک میگم. ایشالله 120 ساله شی


ممنونم خاله جون
ارلا
1 تیر 92 14:26
سلام وب نازی داری خوشحال میشم به من سر بزنی
مامان ساتیار
8 تیر 92 12:30
سلام، وقت بخیر.امیدوارم که حالتون خوب باشه. ساتیار در جشنواره ی تابستانی نی نی وبلاگ شرکت کرده...خوشحالمون می کنید اگه بهش رای بدین و با یک پیامک، عدد 103(صد و سه) را به شماره ی 20008080200 (دوهزار هشتاد هشتاد دویست) ارسال کنید. از لطف شما ممنونیم – شاد و سلامت باشید. http://satyarjun.niniweblog.com