آرمینآرمین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

شازده کوچولوی مامان و بابا

تی وی رو سرویس کردی

سلام واقعا نمیدونم این کارا رو واسه چی انجام میدی هرچی هم بهت میگیم اصلا گوش نمیدی و یادتم نمیره  همش بالای میز تی وی میری خیلی نگران بودیم بلایی سر نیاد که واییییییی دیشب(٣ آبان) باز هم مثل همیشه میرفتی و چند بار بابایی آورده پایین ولی دوباره و دوباره که یهو خودتو و تی وی باهم میخواستید بیافتید پایین تندی گرفتمت و با یه دستم تی وی رو گرفتم ولی متاسفانه تی وی از کنار دستم لیز خورد زد به گوشه میز که ال سی دیش شکست خیلی خیلی ناراحت شدم کلی هم دعوات کردم باهات حرف زدم تو هم همش گوش میدادی یا میخواستی بیایی بغلم میدونستی ناراحتم. فک کنم فهمیدی کار اشتباهی کردی از دیشب هم هعی گریه میکنم باز آروم نمیشم با بابایی رفتیم...
8 آبان 1392

خرابکاری 6/ 6/92

روز چهارشنبه 6/ 6/92 صبح رفتیم خونه مامان بزرگم تا عکسای که براشون ظاهر کرده بودیم رو بهشون بدیم. نهار هم اونجا موندیم بعد چون مامان بزرگ درمانگاه نزدیک خونمون کار داشت با هم رفتیم اونجا بعد اومدیم خونمون. اول یه شربت یخکی درست کردم بعد بردمت حمام یه دوش گرفتیم بعد شیر خوردی خوابیدی من و مامان بزرگم با هم عکس و فیلم عروسی نگاه کردیم و چای و تخمه و هندونه خوردیم تا اینکه تو بیدار شدی و بابایی از سرکار برگشت. مامان بزرگ رفت بابایی هم نهارو چای خورد رفت خوابید منم یه چای واسه خودم ریختم رفتم روی تخت کنار بابایی بهت شیر دادم که خوابم برد  تو هم اول کمی صدام کردی دیدی خوابم بعد رفتی... بعد از حدود نیم ساعت یا ...
11 شهريور 1392
1