روز زن و روز معلم
سلام
روز زن مبارک همچنین روز معلم رو به همه معلمهای دلسوز تبریک میگم.
یادش بخیر هر سال روز معلم چه هدایایی رو با عشق دریافت میکردمخدایش بیشتر به خاطر اون ذوق بچه ها حال میکردم تا خود کادو
بابایی هدیه برام گوشواره خرید دستش درد نکنه با هم رفتیم طلافروشی من یکی رو انتخاب کرده بودمو بابایی یکی دیگرو تقریبا مثل هم بودن ولی نمیتونستم انتخاب کنم چند بار گوشم کردمو دراوردم تا بالاخره تصمیم گرفتم به سلیقه بابایی عمل کنمتازه کمی هم سنگین تر بودن
با اینکه گوشوارها خیلی خوشگل نبودن و انتخاب سخت ولی از انتخابم راضیم و خیلی بهم میان
طلا گرمی 140 هزار بود با اجرت 7000 که اجرتش نسبتا خوب بود اکثرا میگفن 12 هزار
خواستم عکسشون رو بزارم ولی مطمئنا دوستان مشتاق نیستندییی
برای اولین بار برای مامانی و مامان جون هدیه نخریدم فقط برای مامان بزرگم پارچه زیر شلواری خریدم.
**************************************************
شکلات مامان بدجوری عاشق بیرون رفتن شدی نمیدونم چیکار کنم؟یعنی همه بچه ها اینطوری ان؟
اگه کسی میدونه لطفا کمکم کنه دوستندارم همش بری بیرون اگه آروم باشی میتونی بیشتر چیز یاد بگیری
الان هم عاشق کتابی و دوستداری برات بخونم و تی وی هم اگه کنارت باشم دوستداری ولی تا میگیم بریم سریع بای بای میکنی و بیتابی تا بری بیرون خصوصا موقعی که بابایی لباس میپوشه دیگه واویلا ... اجازه نمیدی لباستو عوض کنم
همچنان کم اشتهایی و بیشتر غذاهایی که ما میخوریمو دوستداری برات فقط 3 قاشق غ ق سرلاک درست میکنم که فقط چند قاشق کوچیک میخوری
میوه رو دوستداری و نسبتا خوب میخوری
دیروز با مامانی بیرون بودیم که برات آب نیاورده بودم از ماشین پیاده شدم تا برم برات آب بیارم که همش صدام میکردی وقتی برگشتم مامانی گفت: گفتی مامان من که نشنیدم ولی کلی ذوق کردم
وقتی کارم داری میای دنبالم همش میگی م م و همچنین صداهایی که البته چند روز همش میگی عم عزیزم تو که عمه نداری یه کلمه دیگه یاد میگرفتی
گل خوشگل مامان یاد گرفتی برامون بوس بفرستی ولی گاهی یادت میره و گاهی خود جوش میفرستی وقتی برای اولین بار یاد گرفتی دستتو فشار میدادی جلوی دهنت و هی نفس میکشیدی ول کن نبودی میخواستی خودتو خفه کنی
یه کار باحال دیگه هم اینکه وقتی با انگشتات شروع به شمردن میکنم تو هم عین من انجام میدی که دلم میخواد انگشتتو بخورم عزیز دلمی کی یاد میگیری خودتت بشماری تا من غش کنم
آرمینم هر موقع کار تازه ای انجام میدی کلی ذوق میکنیم و خوشحال میشیم.
خوشحالم که با وجودت طعم مادر بودن رو چشیدم خیلی خوشحالم که پسر ماهی مثل تو دارم
دوستدارممممممممممممممم
پ ن: از دیروز یه بند بارونه توی زمستون همچنین بارونی نداشتیم.دیشب برای شام با آقاجون اینا خونه پسر عمه ام بودیم که با سهند کلی صفا کردی یه بار هم گریه کردی عزیزم
صبح هم بیدار شدی کنار من و بابایی خوابیدی بعد بابایی بیدار شده بود و صبحانه درست کرده بود و از بارون که خیلی خیلی خوشگل میبارید فیلم گرفته بود از ما هم فیلم گرفته بود ولی چون برق نبود تاریک افتاد
نهار خونه باباجون اینا بودیم بعد برگشتیم و دوتایی رفتیم حمام که تو خیلی خسته بودی لالا کردی منم اومدم تا این پست رو تموم کنم
فعلا