گفتن ن ن + خوردن بستنی و هندونه
سلام به عشق مامان پسر ماهم
دیروز عصری آماده شدیم که با آقاجون و مامانی بریم خرید که از وقتی لباس پوشیدیم اصلا یه جا بند نبودی همش میرفتی سراغ بابایی و صداش میکردی یا دماغشو میکشیدی احتمالا فک کردی قرار با بابایی بریم
مامان میخواست گوشواره بخره به مناسبت روز زن که هرچی طلافروشیهای شهر خودمون رو گذشتم هیچ میخواستم اینجا رو هم ببینم که خیلی چیز شیکی پیدا نکردم یا قیمتش خیلی بالا بود چون احتمالا برای خرید خونه میخوام طلاهامو بفروشم نمیخوام گوشواره ی گرونی انتخاب کنم
توی مغازه ها بغل مامانی بودی و تا کمی ازت فاصله میگرفتم صدام میکردی و جیغ میزدی و دستاتو تکون میدای و با انگشتای نازت اشاره میدای که بیام
شام هم رفتیم خونه عمه که خیلی خوش گذشت و همش در حال شیطونی و ورجه ورجه بودی واقعا خسته شدم انقده دنبالت دویدم خیلی خیلی خوشحال بودی همش جیغ میزدی
عزیزم عاشقتمداری کم کم مرد میشی. هرجا میریم و هرکسی میگه سلام سریع دستتو میاری جلو نمیدونی چقدر لذت میبرم و احساس غرور میکنم دستای کوچیکتو مردونه باز میکنی و دست میدیماهی ماه
چون آقاجون صبح کار داشت شب اونجا موندیم. دوستداشتم ولی دلم برای بابایی تنگ میشدبابایی هم اس داد و دلتنگمون بود خیلی دیر هم خوابش برده بود.اکثر شبهایی که خونه نیستم بایایی خوابش نمیبره
با هزار زحمت بالاخره خوابیدی و صبح زود بیدار شدی و همش میگفتی ن ن ن ن
ذوق کردم وقتی صداتو شنیدم داشتی با حرف ن آواز میخوندی الهی فدات بشم
بعد آقاجون رفت دنبال کاری که داشت ما هم رفتیم و چرخی زدیم و بعد بستنی خوردیم و تا من رفتم دستامو بشورم تو قاشق منو برده بودی و شروع کردی به خوردن بستنی خیلی شیک و حرفه ای قاشقتو میزدی توی ظرف و میذاشتی دهنتشکلاتی
سر راه که برگشتیم آقاجون هندونه خریدو مارو هم بردن خونشون و بعد از نهار هندونه خوردیم که تو برای اولین بار بود که هندونه میدیدی و میخوردی عزیزم دوستداشتی و با مزه همشو خوردی. فقط احساس کردم طعمش برات عجیب بود اخه با کنجکاوی مارو نگاه میکردی و میخوردی
خیلی خیلی آقاجون رو دوستداری گاهی چنان بهش ذل میزنی و محو تماشاش میشی که انگار عاشقی مامانی حسودی میکنهدیونمون کردی بدرقم
بعد با بابایی برگشتیم خونه و اول تو رو خوابوندم که خیلی خسته بودی بعد رفتم توی بغل بابایی بعد از یه ساعت ما هم خوابیدیم
الان هم ساعت نزدیک ٣ شبه که تو وبابایی آروم خوابیدید و من دارم این پست رو مینویسم.
آرمینم من و بابایی عاشقتیم .....
عکسها در ادامه مطلب
فدای اون خندت بشم من این مدل مو هم بهت میاد
آرمین سرگرم بازی
نفس مامان بیشتر پوست پرتقال رو دوستدارهالبته خودشم نوش جان کرد
عزیز مامان در حمام.
گل پسری غرق تی وی شده
عزیز دلم وقتی از خواب بیدار میشی اینجوری میایستی صدا میکنی و منم تندی میام
آرمین جونی و واکرش
فسقلی کجا میری؟