آرمینآرمین، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره

شازده کوچولوی مامان و بابا

اولین مروارید آرمینم

1391/12/10 18:06
نویسنده : الهه
309 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به پسر گلم و به همه دوست های خوبم

خیلی ناراحتم که نمیتونم زود زود آپ بشم و خاطرات عزیز دلمو بنوسم ولی اخه واقعا نمیرسم الان هم که خونه تکونی رو شروع کردمخمیازه 

عزیزم خیلی کم میخوابی روز هم همش درحال ورجه ورجه کردنی مامانی و آقاجون میگن چطوری تنهایی باهاش سر میکنی و کم نمیاری الهی فدات بشم که اینقده انرژی داریماچ

عشق لب تاپ داری اصلا اجازه نمیدی یه ثانیه روشنش کنم میخوای با سر بری توشخنده

خاطرات این مدت رو هرچی یادم هست مینوسم امیدوارم تا بیدار نشدی این پست رو تکمیل کنمچشمک

              ****************************************************

روز یک شنبه 22 بهمن من و تو تنهایی با آقاجون اینا و خانواده دوستش رفتیم گردش بابایی رفت سرکار نمیتونست بیاد.

اونجا خیلی بهت خوش گذشت همش از این بغل به بغل دیگه جابجا میشدی البته بیشتر با آقاجون بودی اونجا یه باغ خصوصی بود که سگ و گاو و غاز داشت خودتو واسشون دیونه کردی با کنجکاوی و علاقه نگاشون میکردیخوشمزه وقتی بردمت پیششون میخواست از بغلم خودتو بندازی واسشون. من که ترسیدم ببرمت نزدیک سگ و توله هاشنیشخند 

عصری که برگشتیم بابایی داشت بهت آب میداد که گفت بنظرم دندون دراوردی اخه لیوان که توی دهنت بود صدا میدادگاوچران ولی باور نکردم اخه بدون درد و اب ریزشخنثی

تشویققند عسلم در روز ٢٣ بهمن یعنی هشت ماه و پنج روزگی اولین مرواریدت جوونه زد تشویق

عزیز دلمممممقلب من و بابایی خیلی ذوق کردیمهورا

یه کوچولو بیرون زده بود که همش دوست داشتیم نگاش کنیمزبان

میخواستم ١ اسفند روز میلاد برات جشن بگیرم که ٣٠ بهمن تب کردی و همش بی حال بودی که آش دندونی رو موکول کردیم به روز دیگه

روز ٣ اسفند خونه مامان بزرگم واست آش دندونی درست کردم که عالی شد همه میگفتن خوشمزه استاز خود راضی دست مامان بزرگ و مامانی درد نکنهماچ

خاله ها هم اونجا بودن که همش بغلشون بودی.عصری هم با عمو تقسیمشون کردیم.

    

یه کارت خوشگل هم درست کرده بودم که روی آشها گذاشتم محشر شد.دست خانم کریم پور درد نکنه
یه روز واسم درستش کرد. قلب( یادم رفت بگم تقویم هم برات درست کرده عالییییییییییی)

     

این آدرسش وبلاگش: http://tarahieax.blogfa.com/

تقویم یه ٤ برگ برای خودمون درست کردم یه تک برگ هم درست کردم برای هدیه به مامانی و ....

خانومی خیلی ممنونم واقعا زحمت کشیدی و یه کار شیک برام درست کردیماچ

شب هم یه جشن کوچولو برات گرفتیم که تو همش با پسر عموت شیطونی میکردید و مامان جونا هم همش میحرفیدننیشخند عکس هم که طبق معمول نمیزاری ازت بگیرممتفکر

      

روز خیلی خوبی بود الهی عزیزم همه دندونات رو آروم و بدون درد دربیاریلبخند دوستدارمقلب

          

هدیه هم برات پلنک صورتی و یه عروسک دیگه برای بالای تختت گرفتم مامانی و مامان بزرگ و خاله وسطی برات لباس گرفتن خاله بزرگه برات ظروف غذا رو گرفت. مامان بزرگم با خاله کوچیکه و زن دایی هم بهت پول دادن دست همشون درد نکنهلبخند

      

روز ٧ اسفند هم دومین دندونت هم جوونه زدمژه

گل پسری ماشالا هزار ماشالا خیلی شیطونی روزی هزاربار دست به لبه مبل میزنی بلند میشی و دوباره میافتی خیلی دوست داری هرچی روی مبل هست رو بندازی من هم هرچی دم دستم میاد از اسباب بازی گرفته تا کنترل تی وی و ... رو میزارم روی مبل بعد یه ثانیه همه رو پرت میکنی پایینزبان

وقتی بهت میگم سلام دستت رو میاری جلو و وقتی میگم بوسم کن دهنت رو باز میکنی میچسبونی روی گونه ام واییییییییییییی چه حالی میده البته چون بهداشتی نیست میخوام دیگه تکرار نکنی تا بقیه رو نبوسیاز خود راضی

تابت رو خیلی دوستداری وقتی میگم تاب تاب عباسی سرتو بلند میکنی و نگاش میکنی و خودتو هل میدی طرفش یعنی سوارت کنیمخوشمزه

اینم 2 تا عکس دیگه از شکلات مامان که جمعه رفته بودیم بیرون و کلی فیلم باحال ازت گرفتن با آب بازی و پسرا کلی کیف کردیلبخند

                

عشق منیماچماچماچ

                       

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

ستایش مهربون ❀ستایش خوش زبون
12 اسفند 91 7:46
مبالک مبالک
دست مامان الهه گل درد نکنه همه چیز عالی بود


مرسی عزیزم
نینا
13 اسفند 91 10:05
سلام گلم.مرواریدت مبارک.الان مدرسه ام بعدا کل بستت میخونم.ببووووووووسسسسسسس


سلام خاله جونم.خوب درس بخون من منتظر میمونم
شقایق مامان آرشا
16 اسفند 91 20:18
سلام عزیزم وبلاگ قشنگی دارید خوشحال میشم تبادل لینک کنیم.موافقتتون رانظر بذارید.


باشه عزیزم