اولین مروارید آرمینم
سلام به پسر گلم و به همه دوست های خوبم
خیلی ناراحتم که نمیتونم زود زود آپ بشم و خاطرات عزیز دلمو بنوسم ولی اخه واقعا نمیرسم الان هم که خونه تکونی رو شروع کردم
عزیزم خیلی کم میخوابی روز هم همش درحال ورجه ورجه کردنی مامانی و آقاجون میگن چطوری تنهایی باهاش سر میکنی و کم نمیاری الهی فدات بشم که اینقده انرژی داری
عشق لب تاپ داری اصلا اجازه نمیدی یه ثانیه روشنش کنم میخوای با سر بری توش
خاطرات این مدت رو هرچی یادم هست مینوسم امیدوارم تا بیدار نشدی این پست رو تکمیل کنم
****************************************************
روز یک شنبه 22 بهمن من و تو تنهایی با آقاجون اینا و خانواده دوستش رفتیم گردش بابایی رفت سرکار نمیتونست بیاد.
اونجا خیلی بهت خوش گذشت همش از این بغل به بغل دیگه جابجا میشدی البته بیشتر با آقاجون بودی اونجا یه باغ خصوصی بود که سگ و گاو و غاز داشت خودتو واسشون دیونه کردی با کنجکاوی و علاقه نگاشون میکردی وقتی بردمت پیششون میخواست از بغلم خودتو بندازی واسشون. من که ترسیدم ببرمت نزدیک سگ و توله هاش
عصری که برگشتیم بابایی داشت بهت آب میداد که گفت بنظرم دندون دراوردی اخه لیوان که توی دهنت بود صدا میداد ولی باور نکردم اخه بدون درد و اب ریزش
قند عسلم در روز ٢٣ بهمن یعنی هشت ماه و پنج روزگی اولین مرواریدت جوونه زد
عزیز دلممممم من و بابایی خیلی ذوق کردیم
یه کوچولو بیرون زده بود که همش دوست داشتیم نگاش کنیم
میخواستم ١ اسفند روز میلاد برات جشن بگیرم که ٣٠ بهمن تب کردی و همش بی حال بودی که آش دندونی رو موکول کردیم به روز دیگه
روز ٣ اسفند خونه مامان بزرگم واست آش دندونی درست کردم که عالی شد همه میگفتن خوشمزه است دست مامان بزرگ و مامانی درد نکنه
خاله ها هم اونجا بودن که همش بغلشون بودی.عصری هم با عمو تقسیمشون کردیم.
یه کارت خوشگل هم درست کرده بودم که روی آشها گذاشتم محشر شد.دست خانم کریم پور درد نکنه
یه روز واسم درستش کرد. ( یادم رفت بگم تقویم هم برات درست کرده عالییییییییییی)
این آدرسش وبلاگش: http://tarahieax.blogfa.com/
تقویم یه ٤ برگ برای خودمون درست کردم یه تک برگ هم درست کردم برای هدیه به مامانی و ....
خانومی خیلی ممنونم واقعا زحمت کشیدی و یه کار شیک برام درست کردی
شب هم یه جشن کوچولو برات گرفتیم که تو همش با پسر عموت شیطونی میکردید و مامان جونا هم همش میحرفیدن عکس هم که طبق معمول نمیزاری ازت بگیرم
روز خیلی خوبی بود الهی عزیزم همه دندونات رو آروم و بدون درد دربیاری دوستدارم
هدیه هم برات پلنک صورتی و یه عروسک دیگه برای بالای تختت گرفتم مامانی و مامان بزرگ و خاله وسطی برات لباس گرفتن خاله بزرگه برات ظروف غذا رو گرفت. مامان بزرگم با خاله کوچیکه و زن دایی هم بهت پول دادن دست همشون درد نکنه
روز ٧ اسفند هم دومین دندونت هم جوونه زد
گل پسری ماشالا هزار ماشالا خیلی شیطونی روزی هزاربار دست به لبه مبل میزنی بلند میشی و دوباره میافتی خیلی دوست داری هرچی روی مبل هست رو بندازی من هم هرچی دم دستم میاد از اسباب بازی گرفته تا کنترل تی وی و ... رو میزارم روی مبل بعد یه ثانیه همه رو پرت میکنی پایین
وقتی بهت میگم سلام دستت رو میاری جلو و وقتی میگم بوسم کن دهنت رو باز میکنی میچسبونی روی گونه ام واییییییییییییی چه حالی میده البته چون بهداشتی نیست میخوام دیگه تکرار نکنی تا بقیه رو نبوسی
تابت رو خیلی دوستداری وقتی میگم تاب تاب عباسی سرتو بلند میکنی و نگاش میکنی و خودتو هل میدی طرفش یعنی سوارت کنیم
اینم 2 تا عکس دیگه از شکلات مامان که جمعه رفته بودیم بیرون و کلی فیلم باحال ازت گرفتن با آب بازی و پسرا کلی کیف کردی
عشق منی