زیر بارون
هوا بالاخره سرد شداز صبح هوا سرد و بارونیه میخواستم نهار سالاد الویه درست کنم ولی چون یهو هوا تغیر کرد تصمیم گرفتم یه دیزی محشر مخصوص خودمو درست کنممطمئنم وقتی بزرگ شدی دوستداری من و بابایی که عاشقشیم و توی این هوای سرد با سبزی خوردن خیلی حال میده
لباس گرم تنت کردمو رفتیم تا از سبزی فروشی محلمون سبزی خوردن بخریم.یهو بارون شروع شد نمیدونستم چیکار کنم رفتم توی مغازه میوه فروشی تا بارون بایسته
یه ربع ساعتی بارون تند و فوق العاده زیبایی زد خیلی نگرانت بودم سردت نشه محکم به خودم چسبوندمت و شالمو دورت پیچوندم.اولش با چشمای نازت بارون و ماشینها و ادمها رو نگاه میکردی ولی بعد خوابت برد. بارون هم نم نم شده بود که تندی به طرف خونه رفتیم تا رسیدیم شیرت دادم و لالا کردی خیلی دستم درد میکرد ولی خاطره خوبی بود.
من و آرمین جونی زیر بارون
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی