آرمینآرمین، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره

شازده کوچولوی مامان و بابا

اصلاح سر گل پسری برای دومین بار

1392/10/10 19:14
نویسنده : الهه
233 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گلملبخند

روز 1 دی نینی عموی بابایی بدنیا اومد هورامبارک باشه. همش میگی نینی فک کنم دوستداری ببینیشمژه البته به همه بچه ها میگی نینی یا baby . یه روز توی فروشگاه به یه دختر 5 ساله میگفتی نینی و همش صداش میکردی اونم این شکلی بودمتفکرکلافههی میگفت من نینی نیستم و به مامانش میگفت چرا به من میگه نینی! ولی تو باز تکرار میکردیخنده کلی خندیدم بهتونقهقهه

روز 2 دی که اربعین بود بعد از نهار با آقاجون اینا رفتیم یه دوری زدیم که بازم بابایی نیومدناراحت ولی به تو خیلی خوش گذشت مثل همیشه خیلی ذوق زده شدی که سگ و مرغ و خروس و بره دیدیمژه

روز 3 دی هم رفتیم خونه همکار بابایی که پاش شکسته بود توی تصادف سری زدیم.مژه

روز 4 دی هم اقاجون اینا اومدن دنبالت  من هم رفتم خرید بعد زودی اومدم پیشت و تا غروبی اونجا بودیم هرجی مامی اصرار کرد شام نخوردیم فک کردم با بابایی بریم رستوران ( یه فست فود و رستوران شیکی تازگیا نزدیک خونمون افتتاح شدهخوشمزه) دایی رسوندمون خونه ولی بابایی شام واسه خودش گرفته بود و خورده بود (البته نه از اونجا) بعد من و دایی رفتیم چند تا سمبوسه واسه خودمون و سیب زمینی واسه شما خریدیم آوردیم خونه باهم خوردیماز خود راضی

روز 5 دی پنجشنبه برای دومین بار موهاتو اصلاح کردی. گاوچران

یهو تصمیم گرفتم برای اولین بار آش جو درست کنم یه سرچی کردم  بعد دست به کار شدم حبوبات و جو و برنج رو خیس کردم گوشت از فریزر دراوردم بعد با هم رفتیم سبزی بخریم (مقداری جعفری هم خریدم برای پاکسازیتشویق). سر راه رفتیم ارایشگاه سوال کنم کی بیارمت واسه اصلاح که گفت الان بهترین موقعست چون خلوته و راحت میشه واسه شما وقت گذاشت که احیانا بدقلقی نکنیزبان

اولین بار که اصلاح کردی 17 خرداد امسال بود که خیلی خیلی گریه کردی یه بار هم مامی کمی موهاتو کوتاه کرد هم اذیت شدی. خیلی نگران بودم میتونیم بدون سرو صدا و راحت اصلاح کنی یا نه؟مژه

خونه خیلی کار داشتم و نهار آماده نبود ولی دلم هم میخواست موهاتو کوتاه کنم از یه طرف تنها هم بودم بابایی سرکار بود به دایی هم که زنگ زدیم خواب بودخنثی 

مامان الهه است دیگه باید انجام بدهچشمک

زودی اومدیم خونه گوشت رو گذاشتم توی چند کاره برقی و خیالم راحت بوداز خود راضیو لباساتو عوض کردم و دوربین به دست رفتیم آرایشگاهلبخند دو تا مشتری امده بود که گفت شما برید یه نیم ساعت دیگه زنگ میزنم بیایدلبخند دیگه نرفتیم خونه رفتیم آتلیه نزدیک خونمون یه سری به دوستم بزنم .نزاشتی حرف بزنیم همش میگفتی بیا با من بازی کنعینک

     

وقتی رفتیم آرایشگاه اولش شاد و خندون بودی و با موزیک میرقصدی ولی تا قیچی رو دیدی اخم کردی از پیشبند هم اصلا خوشت نیومد که مجبور شدیم استفاده نکنیم. انقده باهات حرف زدیم و زنگ تفریح گذاشتیم تا بالاخره اصلاح کردی البته بغل گوشاتو که زد چون گرفته بودمت گریه کردی ولی در کل بعد نبودلبخنداز دکوراسیونش چند تا سنگ رنگی هم بعنوان اشانتیون برداشته بودی که بهت داداشونخوشمزه دستشون درد نکنه اگه آشنا نبودن و با خوش رویی کمک نمیکردن نمیشد اصلاحت کردمژه

بابایی رفته بود خونه و دیده بود نیستیم بهمون زنگ زد ما هم زودی برگشتیم خونه که گرسنه ات بود تا شیر خوردی خوابیدیبغل 

بابایی هم لالا کرد منم تند تند پلو و خورش کرفس که گوشت کاملا پخته بود درست کردم بعد سبزی آش رو پاک کردم خیلی خسته شدم از پاک کردن سبزی متنفرمسبز بعد بیدار شدید و سه تایی نهار خوردیم که واقعا خوشمزه شده بود و خیلی خوشحال بودم که تو خیلی دوستداشتیخوشمزه حوصله خورد کردن سبزی ها رو نداشتم با بابایی رفتید خونه باباجون تا با دستگاه خوردشون کنید.لباس که تنت میکردم بهت گفتم عزیزم رفتی اونجا مواظب خودت باش شما هم با لهجه خیلی خیلی شیرین سرتو کج کردی و گفتی باشه میخواستنم قورتت بدم دوباره گفتم آرمین جان مواظب باشی دوباره با لبخند گفتی باشه منم هعی سوال میکردم تو هم میگفتی باشهقلببغلبغلت کردم و بوسه بارونت کردم. نفسم خیلی شیرینیماچ

لوبیا و نخود و جو و گوشت رو  هم خوب پختن وبعد با سبزی قاطی کردم و پیاز و سیر سرخ شده و کشک هم ریختم توش اماده که شد خاموشش کردم تو هم با بابایی حموم کردید منم رفتم آمپول زدم زودی برگشتم. واسه پسر گلم هم یه پاپیت شکل شیر خریدماز خود راضی

وقتی برگشتم تو و بابایی خواب بودیدتعجب آش رو به سه قسمت تقسیم کردم و تزیین کردم و یه کاسه واسه خونه باباجون اینا بردم. یکیشم سه تایی خوردیمخوشمزه محشر بود بخودم 20میدماز خود راضی

یکیشم واسه مامی اینا که فرداش بهشون دادیم.عینک

        

شب خیلی خسته بودم چون بابایی هم شب رفته خونه باباش ازش ناراحت شدم و کمی غر زدم اونم فردا باهامون نیومد بیرون البته میگفت چون ناراحتی نمیام. حوصله نداشتم با خوبی ازش درخواست کنمزبان

هوا عالی بود تو هم از لحظه ای که نشستی توی ماشین شروع کردی به رقصیدنخنده با آتیش و بچه های دوست آقاجون که بعدا اومدن پیشمون کلی صفا کردی و من از تماشای تو لذت میبردم. عزیزم خیلی ماهی حرف نداریقلب یه عینک بچگونه هم خودت پیدا کردیعینک

       

شب به با بابایی رفتیم پیش بابا جون که تنها بود بعد برگشتیم خونه و تا صبح تب شدید داشتی خیلی نگران بودم سرما نخوری ولی خداروشکر خوب شدی سوپ هم برات درست کردم که نخوردی ولی آب پرتقال خوردی. اصرار داری کامل بگی آب پرتقالچشمک خیلی هم باحال میگینیشخند

شب هم مامی و دایی جون اومدن خونمون که همش میگفتی آقاجون میدونستی نیومده مامی هم عصبی شد گفت بابا ما رو ببین که بالاخره مجبور شد بهش زنگ بزنهخنده

یک شنبه هم عصری با بابایی رفتیم میزی واسه لب تاپ بخریم چند نمونه دیدیم بعد ماهی خریدیم بردیم خونه باباجون. مامان جون هم برگشت و شام درست کردم و خوردیم.خنثی

دیروز هم صبح خاله کوچیکم اومد یه سری زد بعد رفت خونه بابابزرگ که چون سرما خوردن ما نرفتیم. عصری رفتم واسه خودم دوتا تاپ و یه شلوار خریدم خیلی دوستشون دارمقلب یه پارچه مانتویی هم واسه خودم و مامی هم خریدم. انقده خوشحال بودم که بابایی هم ذوق زده شد و گفت هر روز برو لباس بخرچشمک دایی هم واسم یه عطر خریده خفناز خود راضی یه لوسیون بدن میخوام نمیدونم چه مارکی خوبه؟سوال

شب هم رفتیم خونه آقاجون اینالبخند

امروز هم از صبح درد دارم پری اومده به بابایی گفتم نهار واسمون درست کن که تنبل خوابید خیلی هم ازش دلخور شدم بعد معذرت خواهی کرد. مامی اینا هم خونه بابابزرگ بودن. با هم رفتیم خونه باباجون اینا که اونا هم خواب بودن برگشتیم و تندتند مرغ درست کردم برنج رو هم گذاشتم توی چندکارم اماده بشه. مژه

تو و بابایی رفتید خونه باباجون منم تندتند شروع به نوشتن کردم که نصفه نوشتم که امدید و شیر خوردی و خوابیدی و ما هم کمی عشقولی بودیم و حرف زدیم الان هم تند تند میخوام پست رو تموم کنم تا بیدار نشدیزبان انقده ناز خوابید که دلم میخواد بوست کنم ولی بیدار میشیماچ

دو روزه هم یا گرفتی میگی لب تاب البته یه جوری میگی تب تاب یا یه چیز دیگه ولی مفهوم میرسهنیشخند میخوای برات برنامه بزاریم و کامل در اختیارت باشه. سیر هم نمیشیمتفکر

تازگیا اسم دایی کوچیکه رو مخفف میگی که کلی ذوق میکنه وقتی صداش میکنی البته بیشتر بهش میگی دایی جونتشویق

عاشق پسته ای و همش میگی پسته خیلی ناز و خوشمزه میگی که دلمون میخواد برات بگیریمخندهقلب

آرمین جونم خیلی دوستدارم. هرچی بگم بازم کمهماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

نیکی
10 دی 92 19:40
منم ار سبزی پاک کردن متنفرممممممممم چقدر کدبانویی با وجود بچه ینی منم میتونم اینجوری باشم؟؟؟!! وای چه اشی باید شده باشه
الهه
پاسخ
ووووییییی عزیزم تو که خیلی کدبانویی شکسته نفسی میکنی. همیشه کارات حرف نداره خدایش خیلی خوشمزه شده بود کیف کردم
نیکی
10 دی 92 19:42
وای کاشکی میشد صدای ارمینو بذاری من بیشتر از هر چیزی از حرف زدن با بچه های شیرین لذت میبرم
الهه
پاسخ
اتفاقا خودم هم خیلی دوست دارم بزارم ولی خو ب آرمین هرموقه دوربین رو میبینه زیاد حرف نمیزنه و بیشر صدای من شنیده میشه حتما به خاطر گل رویت هم این کار رو میکنم
نیکی
11 دی 92 10:13
اینجا رو ببین برای کرم http://www.monaka.blogfa.com/post/105/%D9%87%D9%85%DB%8C%D8%B4%D9%87-%D8%A8%D8%AF%D8%B1%D8%AE%D8%B4-
الهه
پاسخ
مرسی
مامان امیرعطا
12 دی 92 0:57
سلام.خوبین؟؟ الهه جون نظر من اومده؟؟؟؟؟؟؟؟ شک دارم که تاییدوزدم یاپاک شده.... آپیم ما.
الهه
پاسخ
سلام گلم قربونت خوبیم. شما خوبید؟ نه همین یکی بود
مامان امیرعطا
14 دی 92 12:47
ای بابا...........!!!کلی حرف نوشته بودم. مبارک باشه اصلاح سرت آرمین جون خاله. چه خوبه که نشستی و اجازه دادی موهاتو کوتاه کنن. موهای امیرعطا خیلی بلند شده چن شب پیش خواستیم دایی اش کمی مرتب کنه تا قیپی رو دید جیغ وداد. نمیدونم چیکار کنم!!!!!!!!!! راستی خانومی طرز پخت ماهی رو ازت میخواستم بپرسم... من از بوش بدم میاد و خیلی نمی پزم..مزاج عطا هم اصلا عادت نکرده با اینکه دوست دارم بخوره. موندم اصلا با غذا خوردن این بچه !!!!!!!!!!!!
الهه
پاسخ
اخی اشکال نداره پیش میاد دوباره بنویس ارمینم اذیت میکرد ولی خو مردم از بس حرف زدمو و ادا دراوردم اگه فقط بخوای ماهی بخوره میتونی کتلتشو درست کنی بهش بدی اصلا هم نمیفهمه و خواصیتش بهش میرسه خواستی دستورشو بهت میدم بعضیاشون زیاد بو نمیدن مخصوصا اگه تازه باشن. من خودم بجز نمک و زردچوبه و فلفل کمی هم گلپر بهش میزنم و روغن زیتون و سیر یا پودر سیر بعد از نیم الی یه ساعت سرخش میکنم
مامان نفس
14 دی 92 23:16
سلام الهه جون ، چه آش خوش رنگ و لعابی شده ، خوش به حال آرمین جونم که مامان با سلیقه و کدبانویی داره خریدهایی هم که کردین مبارک باشه ایشا... به خوشی استفاده کنی عزییییزم
الهه
پاسخ
سلام مامانی خوبی؟ مرسی عزیزم چشماتون قشنگ میبینن
مامان امیرعطا
15 دی 92 23:54
آره عزیزم خیلی لطف میکنی بهم بگی. شاید متفاوت باشه و دوست داشته باشه. ممنونم آرمین گلمو ببوس.
الهه
پاسخ
چشم عزیزم ماهی رو کمی سرخ یا بخار پز میکنیم بعد تمام خاراشو جدا میکنیم و ریزمیکنیم. سیب زمینی رو هم ابپز میکنیم رنده میکنیم بعد با نمک و فلفل و زردچوبه یا اگه دوستداشتی کمی جعفری مخلوط میکنیم و به اندازه نیاز تخم مرغ میزاریم توش و سرخشون میکنیم
مامان امیرعطا
22 دی 92 11:43
ممنونم الهه جون از این همه محبتت
الهه
پاسخ
خواهش میکنم عزیزم کاری نکردم. درست کردی؟ دوست داشتید؟