آرمینآرمین، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره

شازده کوچولوی مامان و بابا

خونه مامان جون

1391/8/9 18:39
نویسنده : الهه
341 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز صبح تند تند وسایلتو جمع کردم رفتیم خونه مامان جون ولی یادم رفت پوشک بیارمآخ

خوشبختانه یکی اونجا بود ولی چون میخواستیم تا عصر اونجا باشیم کم بودنگرانزنگ زدم بابایی که گفت میگیرم میارم ولی نخواستم مزاحم کارش بشم تو رو گذاشتیم پیش آقاجون و من و مامان جون رفتیم به فروشگاه نزدیک خونشون که پوشک مولفیکس نداشت بجاش پوشک مرسی خریدمعینک

وقتی برگشتیم دیدیم اقاجون برات برنامه کودک گذاشته تو هم با علاقه داری نگاه میکنی اصلا متوجه ورود ما نشدیچشمک

ساعت 4 بابا اومد دنبالم که باهاش رفتم تو هم پیش مامان جون موندی.شیر بهت داده بودم میدونستم که مشگلی نداریمژهولی وقتی رفتم دلتنگت شدمقلب

اول رفتیم خونه بعد هم رفتیم خرید و زودی اومدم دنبالت خیلی ناز خوابیده بودیماچ

بغلت کردمو اومدیم خونه خودمون دوباره خسته بودی خوابت بردزباننگران بودم شب خوابت نبره منم خسته چیکار کنمناراحت

ساعت 10 بیدار شدی و فک کنم تا 1 بیدار بودی من که چرت میزدم روی پاهام گذاشته بودمتو تکونت میدادم که بالاخره خوابت بردماچ

عزیز دلمی جیگرمقلبماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

نیکی
10 آبان 91 13:26
خسته نباشی مامان مهربون


مرسی