آرمینآرمین، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره

شازده کوچولوی مامان و بابا

آرمین جونم برای اولین بار بارون دید

1391/8/6 12:54
نویسنده : الهه
380 بازدید
اشتراک گذاری

روز جمعه پنجم آبان ما با مامان جون و آقا جون نهار رو بردیم بیرون هوا خیلی خوب بوداز خود راضی

تا رسیدیم به اونا مامان جون بردت پیش خودشون توی ماشین اونا بودی مژه ماشالا هزار ماشالا خیلی هم سرحال بودی خیلی ذوق میکردی.شیطون با مامانت رفتی عشق گردش و تفریح داریچشمک

از بابایی تشکر کردم بخاطر اینکه امدیم بیرون خیلی خوشحال بودم چون تو خوشحال بودیقلب

بابایی و آقا جون آتیش روشن کردن تا کباب درست کنن که آسمون قطره قطره بارون زد خیلی هوای پاییزی و باحالی بود خنک و زیر قطرهای بارون چه کیفی میدادبغل

چند روز پیش هم کمی بارون زد ولی تو در حال شیر خوردن بودی نتونستیم بریم ببینیم.وقتی هم شیر خوردنت تمام شد بارون هم نبودابرو

تازه بارون دیدن توی بالکن کجا و توی دشت و کنار آب بودن کجااز خود راضی

چند دقیقه ایی بارون تند تر میشد بعد دوباره میایستاد ولی ما که همچنان نشسته بودیم و لذت میبردیمنیشخند

بعد از نهار هم خاله با خانوادش اومدن که خیلی بیشتر خوش گذشتخوشمزه

پسرگلم خوشحالم که برای اولین بار بارون دیدی و این اولین پاییزه که در کنار منو بابایی هستی ماچ

عزیز ذلم دیگه میتونی بسمت وسایل بری اگه دور باشه به پهلو میایستی و دستت رو دراز میکنی بعد دوباره و دوباره جهت رو عوض میکنی تا بالاخره بهش برسی اگه هم که خیلی دور باشه صدا درمیادآخ

در کل هرچی ببینی میخوای بری بسمتشعینک

 قبلا فقط نگاه آویز بالای تختت میکردی ولی الان تلاش میکنی بهش دست بزنیقلب

تو بزرگ بشی چی میشیچشمک فک کنم خیلی شیطون باشیزبان

اینم عکس از گردش دیروز

مگه اصلا توجهی به دوربین میکردی همه جا نگاه میکردی الا دوربینمتفکر

             

                

                

                 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)